محل تبلیغات شما

دلـم گرفتــه...دلــم عجیــب گرفتــه...خیــال خـواب نـدارم



همیـن طـورکه نشستــه بـودم داشتـم به تــو فکـر می کـردم !

به اینکـهچگـونه هستـی !

به اینکـهشبیـه حــرف هایت هستـی یا نـه ؟!

یا حتـیشبیـه رویــاهای ِ مــن ؟!

داشتـمبه تــو فکـر می کـردم!

به اینکـهجهـان بعـد از تـو جهـان ِ دیگـری خواهـد بـود یا نـه ؟!

به اینکـهوقتـی بیــآیی از دیدنـت ذوق می کنـم یا نـه ؟!

داشتـمبه تــو فکـر می کـردم!

به کافــههایی که نرفتــه ایم

بهقَــدم هایی که نـزده ایم

و به قــرارهاییکه نگذاشتــه ایم .

داشتـمبه تــو فکـر می کـردم!

به آغــوشت

به بوســههایی که از هم نستــانده ایم

به دوستـتدارم هایی که نگفتــه ایم

و به قلـبهایی که کف دسـت هامان نکشیــده ایم !

داشتـمبه تــو فکـر می کـردم!

به عکـسهایی که از من نگرفتـه ای

و بهعاشقــانه هایی که برایـت نســروده ام

به اَخـمهایی  که نکـرده ای و به غُـرهایی که نـزدهام

به قهـرهاییکه نکــرده ایم

و به شکلـکهایی که برای هم در نیــاورده ایم .

داشتـمبه تــو فکـر می کـردم و دلتنگــی هایم !

و به تمـامِ این روزهـایی که با بـی حوصلگــی می گـذرد !

نمی دانـمآنجـا تـوام به مـن فکـر می کنـی یا نـه !

امــا.

امـا خـداکنـد وقتـی می آیـی

در سینـههنـوز قلبــی برای تپیــدن ,

احسـاسیبرای پــرواز ,

و امیــدیبرای زندگــی باشـد .

 


به روزهـای ِ بعد از کُـرونا فکـر می کنـم


به روزی که بعد از مــاه ها تـو را یک دلِ سیر تمــاشا می کنم


و بدون ِ هیـچ ترسی دسـت هایت را در دست هایم می فشـارم ,


و شلوغـی ِ این خیابان ها را با تــو قَـدم می زنم !


به ظهـرهای ِ داغ ِ تابستـان فکـر می کنم وُ


خوردن ِ بستنـی قیفـی روی ِ نیمکـت ِ پـارک ؛


به دویـدن و غلـت خوردنمـان روی ِ چمـن های ِ خیـس !


به های های خندیـدن ها و دیــوانه بازی هایمان !


به عصـرهای ِ کوتـاه ِ پاییـز و زمستـان فکـر می کنم؛


به روزهـای ِ برفـی و بـارانی .


به رفتـن به همان کافــه ی همیشگـی ,


و نشستـن کنار ِ تـو و خوردن ِ یک فنجان هـات چاکلـت ِ داغ !


به روزهـایی که صبـح هایش بی استـرس می گذرد


و شب هایش با آرامـش .


به مهمـانی رفتـن ها و دورهمـی هایمان فکـر می کنم


به لبـاس پوشیـدنم , به آرایـش کردنم ,


به رنگ ِ لاک ِ ناخـن هایم فکـر می کنم


به اینکه چه رنگی بزنم که تمـام ِ سختـی های ِ این چند مـاه را


با خودش بِشـویَد وُ بِبَــرد !


به مسـافرت رفتنمـان فکـر می کنم


به هـزارو یک پیـچ ِ جـاده چالـوس ؛


به دست فرمـان ِ تــو که پیـچ ها را با بوسـه می شِکنَـد و مـی رَود !


به پاییـن کشیدن ِ شیشـه ی ِ پنجـره ی ِ ماشیـن فکـر می کنم وُ


بیـرون گذاشتـن ِ سَـرَم ,


و هــوا را نفـس کشیـدن .


به جیـغ های ِ آدم هـای ِ تویِ تونِــل فکـر می کنم


به شـادی ِ تَـه ِ صدایشان ,


و دوستـت دارم های ِ بلنــد ِ تـو و پِـژواک ِ صـدایت که در آن می پیچـد !


به اینکه آن روز از شَـر ِ این فاصلـه ها خلاص شـده ایم


و صـدا و تصـویرت را دیگر نه از پشـت ِ گوشـی ِ تلفـن و ویدیو کـال ,


که رو در رو و چشـم در چشـم می بینـم و می شنـوم !


به پـایان ِ تمـام ِ دلتنگــی ها فکـر می کنم


به پـایان ِ تمـام ِ ندیـدن ها .


به روزهـایی فکـر می کنم که هـزاران آغـوش و بوسـه را به مــا ,


و یک دنیـا آرامـش را به قلـب هایمان بدهکارنــد .

هر سال که اسفنــد از راه میرسه

دلـم می خواد به اسفنــد جور ِ دیگه اینگاه کنم

دلم می خواد دوسـش داشته باشم

باهاش آشتـی کنم

و با خودم تکـرار کنم

درسته که تو رو توو این مـاه از دست دادم

ولی.

ولی اون فقط یکی از مـاه های ِ سال ِ ،همین.

تقصیر اسفنـد چیه ؟!

اما هر سال توو این نَبَـرد با خودم ، شکسـتمی خـورم

و هر سال بیشتـر از اسفنــد دلم می گیره

و اونو مُسبِب ِ بزرگ ترین غــم ِ زندگیـممی دونم.

امسـال اما بیشتـر .

میدونی چرا؟!

چون امروز سالگــرد رفتـن ِ تــو از زندگیـمِِ

و چنـد روز دیگه، روز پـــدر

دلــم خیلی برات تنـگ شده بابای خوبم

و جـات توو تک تک ِ لحظــه هام عجیب خالـیِ

کاش کنــارم بودی و می تـونستم با تـو ازتموم نداشتــه هام بگم

از نداشتـه هایی که تــو بزرگ ترینشونی .

بزرگ ترین نداشتـه ای که هرگز فرامــوشنمیشی

و داغـت مثل تمـوم این سال ها، تا ابـــدتوو دل ِ من تـازه می مونه!

سالگـرد رفتنـت تسلیـت هر سال ِ من به خــودم

و روز پــدر پیشـاپیش مبارک ِ قلب ِ مهربـونو پـدرانه ت پادشاه ِ زندگـی مـن

تـوو این روزای سخـت و تلــخ و تاریک برامدعــا کن

که دعـات مسـکن ِ تمــوم ِ زخمــای ِ دلــمِ

دعـام کـــن.




دل ِ سـادهی ِ مـن !

غریبـهها که نمی تـونن بهـت ضربــه بزنـن !

نمی تـوننکه بــاوراتو خـــراب کنن !

نمی تـوننکه بِشکَنَنِــت و اشکتــو در بیـارن !

نمی تـوننکه اعتمـــادتو از بیـن ببـرن !

همــه یِ ناراحتــی های ِ مــآ ,

به خاطـرِ آدمـایی ان که دوسشــون داشتیـم

به خاطـرِ آدمـایی ان که سَرِ اسمشـون قسـم می خــوردیم

به خاطـرِ آدمـایی ان که بهتریـن های ِ زندگیمـون بـودن

به خاطـرِ همون آدمـایی ان که می گفتیـم این با همـه فــرق داره!

به خاطـرِ آدمـایی ان که بهشون اعتمــاد داشتیـم

به خاطـرِ همونـایی ِ که اِدعـای ِ رفــــاقت داشتن و رفیــق صـداشون می کردیـم

مــــــآ,

تـاوان ِحمــاقت هامونو می دیـم

تـاوان ِاعتمــادمونو می دیـم

وبـــآورایی که خــراب میشـن

از توآدم ِ دیگــه ای می سـازن

آدمی کهدیگـه حتی خودتـم نمی شنـاسیش

آدمی کههیـچ آدم ِ خـوبی توو دنیـاش وجــود نـداره

و نسبـتبه تمــوم ِ دنیـا بـی اعتمــاد میشـه

و وای بهروزی که ایـن اتفـاق بیفتـه

وای بهروزی که زخمــای ِ قلبـش

دیگـه باهیچـی خــوب نشـه

باهیچـــی .

 


آخرین جستجو ها

الکترونیک -برنامه نویسی- پروژه های کاربردی میکروکنترلر وبلاگ پی سی باز دانلود آهنگ شاد جدید اپوکسی،پلی یورتان،آنتی استاتیک،پلی یوریاء بهار نیوز آذران کد(AZARANcad) خودرو و مکانیزمهای آن birdcesanda درج آگهی شما در 120 سایت تجاری | تبلیغات | بازاریابی drsamadzare